بوستان سعدی

ساخت وبلاگ

حکایت

یکی در نجوم اندکی دست داشت

ولی از تکبر سری مست داشت

بر کوشیار آمد از راه دور

دلی پر ارادت، سری پر غرور

خردمند از او دیده بردوختی

یکی حرف در وی نیاموختی

چو بی بهره عزم سفر کرد باز

بدو گفت دانای گردن فراز

تو خود را گمان برده‌ای پر خرد

انائی که پر شد دگر چون برد؟

ز دعوی پری زان تهی می‌روی

تهی آی تا پر معانی شوی

ز هستی در آفاق سعدی صفت

تهی گرد و باز آی پر معرفت

عطر باران روی خاک...
ما را در سایت عطر باران روی خاک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msmasa بازدید : 111 تاريخ : دوشنبه 1 ارديبهشت 1399 ساعت: 4:20